سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بردبارى و درنگ از یک شکم افتادند و هر دو از همت بلند زادند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :15
کل بازدید :5023
تعداد کل یاداشته ها : 8
103/9/5
12:57 ص
دوشنبه 103 آذر 5
مشخصات مدیروبلاگ
 
رهگذر[23]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
تیر 91[1]
لوگوی دوستان
 

    ساعت هفت و نیم صبح از خواب بیدار شدم. چایی دم کردم و ابی سرو صورتم زدم. دیشب هم طبق معمول جمعه شبا دیر خوابیدم ساعت حدودا دو. در و باز کردم و پارکینگو هم باز گذاشتم.نون نداشتم رفتم 8تا نون تافتون تازه گرفتم گذاشتم توی فریزر.صبحونه نون و پنیر و چایی. زدیم به بدن. جوش زدم و فعلا گردو و نبات و شیرینی رو حذف کردم.یا رب العالمین ذکر شنبه هست گفتم. 200 تومان طبق معمول صدقه انداختم توی صندوق موسسه دستهای مهربان. 

   معامله خرید ملک  به خاطر یه اتفاق ناخواسته برای بستگان خریدار داره به هم می خوره انگار.چون اقای ساسانی خریدار اولا درگیر سند گذاشتن برای فامیلشونه که زده دونفرو حین تصادف کشته و چند تا هم مصدوم داشته. زندانه.و بیمه کامل هم نداشتن ظاهرا. فروشنده ملک هم که با اتکا به فروش این دفتر می خواست یه دفتر دیگه توی غرب تهران بگیره پا در هوا مونده. روی قیمت و همه چی توافق کرده بودیم. ولی متاسفانه داره به هم می خوره . به بنگاه هم سپرده.ولی امیدوار بودم من بتونم بفروشمش.

     خوب اول هفته خوبی شروع نکردیم یه مورد هم برای اجاره جور کرده بودم که اون هم متاسفانه داره به هم می خوره. دو طرف سر رهن کامل توافق داشتن.قیمتش رو شصت میلیون تومان تموم کردیم و دو طرفو به توافق رسوندم.قرار بود مستاجر جدید مبلغ ده میلیون تومان پیش من بذاره تا کولرگازی نصب بشه و همچنین کاغذ دیواری و تعویض کابینت و بقیه کاراشو بکنیم.ولی صاحب ملک قبلی مستاجر که اصفهونی هم هست نتونسته پول پیش اینا رو بر گردونه. این هم روزی ما.روزی اره نگر کز بن دندان بریزد حکایت ما شده.(ان الله یرزق من یشا‍ء بغیر حساب) قرار بود اگه معامله جور بشه یه درصذی ازاونو به حساب مادرم بریزم و یه مبلغی هم به خواهر زاده هام بدم.
     نصاب دور بین مدار بسته بالاخره بعد از بدقولیای زیاد امروز ظهر پیداش شد. تا کار قبلیشو توی مشاعات مجتمع تکمیل کنه و کارشو توی یکی از واحدا توی طبقه دوم شروع کنه.راهنماییش کردم و یه نمه هم به من  در مورد باز بینی فیلمای ضبط شده آموزش داد.خیلی زنگ زدم به واحد طبقه دوم که ظاهرا دادگاه بود و نمیتونست جواب بده. و پسرش هم جواب نداد.که عصری اومد عذر خواهی کرد و گفت گوشیش سایلنت بوده و متوجه نشده بود. . ناهار خورشت قیورمه سبزی از بیرون گرفتم و صرف شد.و بعد از  ناهار نصاب دور بینو خودم بردم بالا .چون کلید داشتم و شروع به کار کرد. یه ربع بعد از شروع کارش مالک که وکیلیه اومد.منم خیالم راحت شد سپردم بهش و اومدم پایین.
قیمت سکه یه نمه اومده بود پایین و 750000تومان شده بود. الان هم که ساعت 5 عصره 752 تومانه.چایی دم کردم برم چایی رو بزنم به بدن.

91/4/10::: 5:20 ع
نظر()