سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزگار تن‏ها را بفرساید ، و آرزوها را تازه نماید ، و مرگ را نزدیک آرد ، و امیدها را دور و دراز دارد . کسى که بدان دست یافت رنج دید ، و آن که از دستش داد سختى کشید . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :0
کل بازدید :4755
تعداد کل یاداشته ها : 8
103/3/1
3:36 ع
سه شنبه 103 خرداد 1
مشخصات مدیروبلاگ
 
رهگذر[23]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
تیر 91[1]
لوگوی دوستان
 

   بسمه تعالی

     روز شمار زندگی خودمو از امروز ،جمعه روز تعطیلی9تیر91 شروع میکنم:خوب ساعت 10:30صبح از خواب بیدار شدم.دیشب مسابقه المان ایتالیا رو نصفه نیمه دیدم تا اواخرش که ایتالیا المانو زد و با قدرت هم زد در کمال ناباوری و رفت فینال.صبح یه دوش جانانه گرفتم و ریش و سبیل رو پیاده کردم صاف عینهو شیشه. بعدش اومدم صبحونه.نون تافتون فریزری با پنیر و گردو و چای شیرین و نبات زعفرونی.بعدش  یه کم تلویزیون دیدم: ورزش و مردم و خالی بندیهای اقای شفیعی و سردار رویانیانو شنیدم. بعد ماهواره یه  کانال گردی گردم.بعدش اومدم سیستمو روشن کردم یه نمه وب گردی و قیمت گرفتن سکه و دلار. نرم افزار zcast رو هم دانلود کردم و نصب کردم . که قیمت لحظه ای طلا و ارز و سکه رو نماش میده و سیستم گوینده هم داره.خندم گرفت شاید صرافی ها هم همچین چیزی نداشته باشن که من دارم.حالا یکی ندونه فکر میکنه هم کارم سکه هست وهم درامدم حسابی سکه!!!شکلک هم که نمیبنم بذارم.

     من چند روز بود تصمیم داشتم یه ده تایی سکه بخرم چون به نظر میرسید گرون میشه.پریروز چهارشنبه تصمیمم قطعی بود. زنگ زده بودم صرافی یه جورایی هم قیمت گرفته بودم و امادگی داشتم. دیروز صبح پنج شنبه پولمو منتقل کردم به حساب خود پرداز بانک ملی تا توی صرافی قیمت سکه ها رو با کارت اتقال وجه کنم. صبر کردم تا ساعت 11 -12 که قیمتا در بیاد اولش اون سایتی که قیمتا رو میزد باز نمیشد.من هم پیش خودم حساب می کردم می گفتم قیمتا در بیاد احتمالا شاید یه کمی هم قیمتا نزول پیدا میکنه و ارزونتر می خرم زهی خیال باطل!!! بالاخره زنگ زدم یه صرافی ساعت 1 که گفت فروش ندارن . قیمت هم نمیداد که با سماجت پرسیدم و گفت 775000 تومان . باور کردنی نبود. دیروز 727000تومان بود.پنجاه هزار تومان افزایش توی یک روز!!!زنگ زدم یه صرافی دیگه و اون هم در حالی که دیروز می گفت تا ساعت دو پنج شنبه میتونم برم برا خرید سکه؛امروز نظرش عوض شده بود و با قاطعیت میگفت فروش ندارند.خلاصه افسوس که این همه مدت اقدام نکردیم برا خرید  با قیمت ارزون و مناسب و حالا دیگه دیر شده مثل همیشه.من همیشه تو گرونی خریدم توی اوج قیمت.هیچ موقع هم شم اقتصادی پیدا نکردم.

     عصری یکی از واحدا اومده بود گفت نیم ساعتی کار دارد.روز تعطیل هم ول کن نیستن. یه چرتکی زدیم و تماشای اخبار بی بی سی و پیداکردن یه فرکانس جدید که پارازیت نداشت. و نماز. یه ناهار مجردی درست کردیم تن ماهی و برنج و سیر و....زدیم به بدن.مردیم از بس از این غذاهای وحشتناک خوردیم.بعدش دوباره نت. و وب گردی. و یه کم چت بی حاصل.البته یه نمه حرف زدن لااقل تو محیط مجازی بد هم نیست.  الان هم که دارم شرح ما وقع رو می نویسم. البته یه دو سه ساعت هم کار دارم. و کارای شخصی ،شستن لباس و...که همیشه با تنبلی می ندازمش دقیقه نود. الان ساعت 9 شبه.

    توی این هفته برای فروش یه واحد آپارتمان 60 متر موقعیت اداری هم مشتری مناسب پیدا کرده بودم.که ان شالله یه دو سه میلیون تومانی گیرم میاد اگه جور بشه.من دلال و املاکی نیستم و از این کار هم خوشم نمیاد و لی توی مجتمع من این کارو میکنم. مشتری ملک رو پسندیده بود و.یکبار نشستی که خواستم بذارم یکی از اقوام فروشنده ملک فوت کرد و عقب افتاد. روز یکشنبه قرار گذاشتیم و اومدند هر دو طرف صحبت کردیم و مورد موافقت دو طرف قرار گرفت و رو قیمت 239میلیون تومان توافق شد با دخالت و وساطت من.قرار بر این شد که فروشنده ملک که قصد خرید ملک دیگری رو توی غرب تهران داشت اوکی کند و خبرش را به من بدهد و من هم با اقای ساسانی خریدار هماهنگ کنم برای نوشتن  قول نامه و پرداخت  حدود 150 میلیون تومان. برنامه فروشنده خوب پیش رفت و قرار چهار شنبه گذاشتیم که متاسفانه یکی از اقوام خریدار در جریان یک تصادفی که منجر به کشته شدن دو نفر و مصدومیت شدید  چند نفر دیگه توی شمال حوالی ساری رخ داده بود گرفتار شد.مقصر هم بود. و اقای ساسانی به خاطر این مساله راهی شمال شد و معامله عقب افتاد.  امروز جمعه هم من چند بار تماس گرفتم که اقای ساسانی جوابگو نبودند. تا ببینیم فردا چجوری میشه ...فعلا همینقدر کافیه تا بقیشو فردا اگه مجالی بود توضیح میدم...

    این مطالب یادداشتهای دیشبم بود . با توجه به اینکه رمز عبور و اسم کاربریم  توی وبلاگی که ایجاد کرده بودم کار نکرد منتقل کردم به اینجا...و این وبلاگ تازه...